شکار

ساخت وبلاگ

تو قصه ها اومده که پسر خانواده ای بیمار می شه و حکیم می آد بر بالین بیمار و بعد از معاینه می گه تنها درمان بیمار گل کمیابیه که فقط در دوردست ترین و و صعب العبور ترین نقطه کوهستان می روید و اگه بهش نرسه بیمار خواهد مرد
نمی دونم چند نفر بودند دونفر پا هامو گرفته بودند  چند نفری هم دستمو گرفته بودند و مادرم با زحمتی دوچندان سعی می کرد دهانمو باز کنه نمی دونم که نسخه مو چه کسی  پیچیده بود و کدوم دکتر کوچه و همسایه گفته بود که دوای درد بچه ت اینه آها داشت یادم می رفت دست و پا می زدم و چندباری تفش کردم بیرون ولی فایده ای نداشت نمی دونم که اون روزها چندتا ماهی زنده تو حلقومم فرو کردند  به مادرم گفته بودند که دوای دردش همینه .
از زحمت هایی که او برای گرفتن و اوردن این ماهی بعدش خوراندن به زور به من نمی شه براحتی چشم پوشید از جایی که زندگی می کردیم چندتا روستا اونور تر می رفت تا نمونه این ماهی ها رو پیدا کنه اون وقت با پای خودش می رفت تو اب قنات و و ماهی های ریز و درشت شکار می کرد می اورد همون جور زنده زنده به خورد من می داد
من هم هیج موقع در برابر این خفت گیری و زورخورانی تسلیم نمی شدم انقدر دست و پا می زدم تا همه زن های همسایه  رو به کمک می طلبید و آخرش می نشست گریه می کرد بارها شده بود که وقتی بیماری من به جای سختش می رسید کنارم می نشست زار می زد .
واقعا چه کسی جز مادر می تونه چنین دلنگران و سخت کوش باشه حتما خدا می دونست که ما تحملشو نداریم و ما رو مرد آفرید #غلامرضا_افضلی

+ نوشته شده در  پنجشنبه هفدهم اسفند ۱۳۹۶ساعت 13:9&nbsp توسط غلامرضا افضلی  | 

شب گردی...
ما را در سایت شب گردی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabgardio بازدید : 36 تاريخ : يکشنبه 27 اسفند 1396 ساعت: 19:15