جشن ویژه شعله های رقصان در پیچ و تاب سرخ خود اوج می گرفتند و دلم را گرم شعف جشن و سرور می کردند کوی و برزن پر بود از بزرگ و کوچک و نقطه های نورانی که گروه گروه خرد و کلان را دور خود جمع کرده بودند . مدتی را در حیاط محمود به همراه خانواده اش خوش گدرانده بودم پدرش هر سال چند کپه بوته را آتش می زد و من هم مهمان افتخاریشان بودم پس از پایان این جشن ویژه راه خانه مان را در پیش گرفتم . آتش بزرگی در وسط ک,ویژه ...ادامه مطلب