سال 1920 مک کانل در یک آزمایش تعدادی کرم را که نسبت به نور بی تفاوت بودند در جعبه ای قرار داد که یک سمتش روشن و سمت دیگرش تاریک بود. کرم هایی را که به سمت روشن جعبه می رفتند با وارد کردن شوک باعث می شد به سمت تاریک بروند و بدین ترتیب به کرم ها آموخت به سمت تاریک جعبه بروند. سپس این کرم ها را تکه تکه کرد و به خورد کرم هایی از جنس خودشان داد، جالب آنکه این کرم های بدون اینکه آموخته باشند خود به خود به سمت تاریک جعبه می رفتند.
این آزمایش را بر روی حیوانات مختلف انجام دادند. نتیجه یکی بود دانشمندان به این نتیجه رسیدند : ما هر چه را می بینیم ، می شنویم ، می خوانیم و در مجموع می آموزیم به شکل نوعی تغییر در جایی از ذهن مان ثبت می شود و به هیچ وجه پاک نمی شود .
سؤال اینجاست اگر چیزی از ذهن ما پاک نمی شود پس دلیل فراموشی چیست؟ پاسخ ساده است ، ذهن ما همچون کتابخانه و انباریست که هر چه که می آموزیم در واقع در جایی از آن رها می کنیم. وقتی که به آن نیاز داریم در به در دنبالش می گردیم . اوضاع این انبار به شکلیست که خودمان هم درونش گم می شویم.چون همه چیز بر روی هم تلنبار شده است. اگر چیزی را هم بیابیم اتفاقی و از روی شانس است.
تنها در صورتی می توانیم از این انبار به نحو احسن بهره ببریم که به آن نظم و ترتیب بدهیم. . هر چیز را کد گذاری کنیم و در جای مناسبش قرار دهیم تا در صورت نیاز سریع بتوانیم به آن دسترسی فوری داشته باشیم.
به همین دلیل گفته اند هر چیز جدیدی که می آموزیم باید با آموخته های قبلی مان مرتبط کنیم و کد گذاری کرده در جای مناسب قرار دهیم. در غیر اینصورت آموخته های درهم و بر هم که هیچ ارتباطی با هم ندارند جز شلوغ کردن ذهن و کمک کردن به فراموشکاری بیشتر ما نتیجه ای ندارند.
شب گردی...برچسب : نویسنده : shabgardio بازدید : 34