سربزنگاه4

ساخت وبلاگ
ببینم کسی اینجاست ؟     

هر کاری کردم نمی شد صدام در نمی اومد به زحمت روی زمین غلتیدم با سر به دیوار خوردم و از غلتیدن ایستادم سخت بود با دست و پای بسته ورجه وورجه کردن . انگار یکی راه نفسم را گرفته بود اون عرق سردی که از ترس روی پیشونیم نشسته بود حالا جای خودشو به  خاک و عرق ناشی از خستگی می داد انگار  زمین من رو به خودش جذب کرده بود هر طور بود افتان و خیزان خودم را به در فلزی رساندم در حالی که  به پشت خوابیده بودم محکم با دو پای بسته به در کوبیدم برای لحظه ای صدا قطع شده

در را با زنجیر بسته اند صبر کن می رم با کمک برمی گردم چی می تونستم بگم ؟ نه می تونستم بگم نرو نه بگم منتظر می مونم تنها امیدم هم در حال رفتن بود معلوم نبود برای چی زندانی شده بودم . باز هم جای شکرش باقیست گفت که با کمک برمی گرده راستی نکنه بترسه نکنه اصلا از  اومدن پشیمون بشه پس چرا بیشتر تلاش نکرد زنجیر بلند و کلفت و دیوار قطور چه جای مخوفی همیشه توی فیلم ها دیده بودم که قهرمان فیلم به شکلی خودشو نجات می ده کم کم هوا در حال تاریک شدن بودن از هیچ جنبنده نه اثری بود و نه خبری انگار کمکی پیدا نکرده و ناامید شده بود دیگه حال و حوصله برگشتن و تو خطر انداختن خودشو نداشت .

پس اینهایی که منو اینجا آورده بودن چرا پیدایشان نمی شود تمام سرو صورت و لباسم گرد و خاکی شده بودند کم کم خستگی با احساس درماندگی وجودم را فراگرفت اول پولم را زدند سپس کارم را از دست دادم حالا آزادی ام را از دست داده بودم .در زندگی هر انسانی لحظاتی هست که بهترین چیزهای زندگی اش را یکی پس از دیگری از دست می دهد.

ما روزی که چیزی را بدست می آوریم باورمان نمی شود یک روز هم نوبت از دست دادنش فرامی رسه گاهی دلمون می خواد دور داشته هامون حصار ی بکشیم تا دست هیچکس به اون ها نرسه  فکر کنم بیمه هم از همین ترس ماست که نون می خوره حالا همه مشکلاتم یک طرف هوا هم کم کم در حال سرد شدن بود  لحظات سخت و کند می گذشتند انگار تنها قصدشون عذاب دادن من بود می خواستند کاری کنند تا خسته بشم جدن هم خسته شده بودم از کجا معلوم اون یارو که می خواست کمک کنه از خودشون نبوده فقط خواسته که با چشم انتظار گذاشتن من بیشتر عذابم بده به اوج درماندگی رسیده بودم

 دوباره صدای پا می اومد همیشه گفته اند که در ناامیدی بسی امید است به خودم آمدم راسته که گفته اند امید بیشتر از آب مایع حیات زندگی می بخشه.


برچسب‌ها: سربزنگاه

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و سوم آبان ۱۳۹۶ساعت 20:29&nbsp توسط غلامرضا افضلی  | 

شب گردی...
ما را در سایت شب گردی دنبال می کنید

برچسب : سربزنگاه, نویسنده : shabgardio بازدید : 42 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 23:14