من و يك درد عظيم

ساخت وبلاگ
امروز من بودم و يك درد ضعيف
كز دورترين پاره تن مي دويد بر فرق سرم
چمباتمه بر يك صندلي دنج
در يك گوشه از جان سپنج
مي وزيد از روزن پنجره نسيم سحري
آفتاب گرم در كار خود بود گرم
به ناگاه خليد از روزن در
قاصدك نرم و وزين
همچون رودي از گوشه زمين
خواهرم بود همراه يك خبر
لب به گفتار كه گشود
آسمان ايستاد آفتاب شد جمود
نسيم سحري رفت ز هوش
درد مادر بود خبر
خبرش تير شد و نشست بر دل و جان
دردم رفت ز ياد
اكنون من مانده ام و يك درد عظيم
سروده غلامرضا افضلي صبح بيست و چهارم تير نود و پنج

شب گردی...
ما را در سایت شب گردی دنبال می کنید

برچسب : من و یک دنیا تنهایی شلوغ,من و یک دل هوایی,من و یک عالمه تو,من و یک بغل خدا,ومن يكفر بالطاغوت,من و یک دنیا که تویی,من و یک عشق,من و یک دنیا تنهایی,ومن يكن الغراب له دليلا,و من يك ذا فضل, نویسنده : shabgardio بازدید : 77 تاريخ : سه شنبه 23 شهريور 1395 ساعت: 22:48