آنچه از آب آموختم

ساخت وبلاگ
ترس من از آب یک ترس مادرزادی بود . مهمترین کابوس شب های من خفگی در آب بود . همیشه در حالی  که سر و صورتم خیس عرق می شد از خواب می پریدم . گاهی که گذرم به آب و استخر می افتاد تمام سعی م را می کردم که از آن دوری کنم تا حد ممکن خودم   را درگیر آبی که اعتماد را نشاید نمی کردم .

آخر چه کاریست مگه آدم عاقل زمین امن را رها می  کنه تا خودشوتو آب غرق کنه؟! چند باری مجبور شده بودم که همراه اقوام و آشنایان به استخر بروم در صورتی که وارد آب می شدم  کم عمق ترین قسمت آن را رها نمی کردم.

این نصایح را هیچگاه فراموش نمی کردم : نترس خودتو رها کن آب پایین نمی کشه . ولی مگه می شد . تا خودم را رها می کردم همان آب کم عمق که از کمرم بیشتر نبود مرا در خود فرو می برد . دیده بودم  که دیگران چقدر راحت روی آب شناور می شوندحتی می خوابند. اما انگار آب با من سر جنگ داشت تا می خواستم به تقلید از دیگران روی آب بخوابم فرومی کشیدم. معمایی شده بودم کم کم به استعدادها و توانایی هام شک می کردم.

تا اینکه در دوره دانشکده چند نفر از همکلاسی هام تصمیم گرفتند برای دوره  آموزش  شنا ثبت نام  کنند  . من به واقع چشمم آب نمی خورد ، ترس همیشگی از آب دوباره به سراغم آمد سرانجام برتردید خودم غلبه کردم . رفقا شاید عامل مهمی بودند تا ترسم را برای مدتی کنار بگذارم .

 مربی روز اول فقط از ما خواست که در آب راه برویم و روزهای بعد کم کم  دراز  کشیدن و  شناور شدن را یاد گرفتیم  . نمی دانم  رمز  کارش چه بود کم کم یاد گرفتم روی  آب دراز بکشم . سپس فنون شنا را رو کف زمین آموختیم  مرحله بعد همان کارها را در آب کم عمق انجام می دادیم . پس از چند روز همه ما را به گوشه عمیق استخر برد خودش وارد آب شد یکی یکی صدامون می کرد و از ما می خواست که درون آب بپریم.

دوباره ترس از خفگی به سراغم  آمده بود فنون شنا را یاد گرفته بودم ولی هنوز از عمق زیاد وحشت داشتم خودم را عقب کشیدم  تا شاید راه گریزی  بیابم . بچه ها یکی بعد از دیگری داخل آب می پریدند انگار تنها تعداد کمی چیزی  را که فرا گرفته بودند یادشان مانده بود . ترس از عمق زیاد همه چیز را از یادشان می برد . سرانجام مرا دید و خواست که بپرم در این مدت که دست و پا زدن و  آب خوردن بچه های دیگر را دیده بودم تصمیمم را گرفته بودم .

نوبت من بود برای لحظه  ای فکر کردم که هیچ گریزی نیست و ترس فقط باعث غرق شدن و آب خوردنم می شه از طرفی با وجود مربی  امنیت برقراره چه بهتر تمام ذهنم را روی آموخته هام متمرکز کنم . آن روز  خیلی ها که در عمق کم با تکنیک تر عمل کرده بودند  آب فراوانی خوردند ولی من با حیرت آنقدر خوب شنا کردم وتکنیک ها را  بکار بردم  که برای خودم هم روز استثنایی بود.

شب گردی...
ما را در سایت شب گردی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabgardio بازدید : 47 تاريخ : جمعه 23 آذر 1397 ساعت: 7:38