نهمین زندگی لویی درکس

زیبایی در نظر اول نظیر ندارد، اما اگر سه روز در خانه مانده باشد کیست که نظری به آن اندازد.

جرج برنارد شاو

مارک ورنون در کتاب زندگی خوب می گوید جاذبه زیبایی در این است  که ما را می کشاند به سمت آنچه زیباست ، می تواند حقیقت داشته باشد گرچه ماییم که باید تشخیص دهیم آیا این جذابیت کاذب است یا نه؟ آیا جذابیتی سطحیست یا اینکه قادرمان می سازد به عمیق تر زیستن.

فیلم با مونولوگ لویی درکس شروع می شود پسری بسیار حادثه خیز و بدشانس . کودکی که از چندین حادثه مرگ آفرین جان سالم به در برده تازه متوجه می شویم چرا نام فیلم نهمین زندگی لویی درکس است . و اولین سوال فیلم در ذهن تماشاگر می نشیند چرا لویی این اندازه بدنشانس است . فیلم دارای پیرنگ معمایی است .

همه چیز از یک پیک نیک  در کنار ساحل صخره ای شروع می شود مشاجره ای میان پدر و مادر لویی رخ می دهد . پلیس لویی را از دریا بیرون می آورد.  خبری از سرنوشت پدر لویی نیست پلیس می گوید که او لویی را داخل دریا انداخته . عملیات احیاء لویی با شکست مواجه می شود  و دکتر مرگ او را اعلام می کند. پرستاری که او را به سردخانه منتقل می کند در آخرین لحظه متوجه می شود که لویی هنوز زنده است . او را به بخش برمی گردانند این بار بخش کما و او به زندگی نباتی خود ادامه می دهد. این نهمین زندگی لویی درکس است . او میان مرگ و زندگی گیر افتاده است.

پرده دوم از اینجا شروع می شود . دکتری که عاشق مادر لویی درکس می شود و نامه های تهدید آمیزی که او را از این کار برحذر می دارند. منشاء نامه ها مشخص نیست  ، همه شک ها متوجه پدر لویی است که  با پیدا شدن جنازه اش گره ای دیگر بر داستان افزوده می شود .

فیلم به سبک فیلم های معمایی پس از باز شدن هر گره گره بزرگتری را آشکار می کند . سرانجام لوئی پیغامش را به دکتر می رساند فریب زیبایی مادرم را نخور. بله مادر لوئی زن زیبا و فریبنده ای است که مبتلاء به نوعی بیماری روانیست. این جمله را هم در کتاب زندگی خوب خواندم زیبایی متهم است. اینجا باید گفت متهم ردیف اول است.

شب گردی...