فئودور داستایفسکی می گوید : بدتر از همه آن است که زیبایی همان قدر که رمزآمیز است ، هولناک هم هست. خدا و شیطان آنجا با هم در نبردند و میدان نبردشان هم قلب آدمیست.
در واقع نویسنده می گوید که زیبایی دو جنبه دارد : اسارت و رهایی. دراینجا با تشریح داستان غار افلاطون واکاوی می کند که چرا ما جذب زیبایی می شویم . داستان افلاطون نمودی از زیباییست .
افلاطون می نویسد : بنگرید آدمیان را که در دخمه ای زیرزمینی زندگی می کنند و فقط سایه های خود را می بینند یا سایه های یکدیگر را که بر دیوار روبرویشان در غار افتاده است.
هنگامی که عده ای جرأت می کنند به سمت دهانه غار و منشأ نور پیشروی کنند و به منشأ نور، آفتاب دست می یابند. در واقع اینجا زیبایی است که آن ها را به سمت خویش جذب می کند . پس می شود فهمید چرا نور دو جنبه دارد چون هم زیباست هم ترسناک . ترسناک بخاطر اینکه منشأش آتش است.
تفسیر حکایت افلاطون
به گفته اینشتین : پشت همه قاعده ها و پیوندهای قابل تشخیص چیزی ظریف نامحسوس و توضیح ناپذیر باقی می ماند، مذهب من حرمت نهادن به این نیروی فراتر از هر آنچه در درک ما می گنجد.
زیبایی در عمل همان عاشق شدن است.استاندال علت عاشق شدن را اینگونه توضیح می دهد: زیبایی وعده ی خوشبختی است، وعده آینده دیگرگون است.
و در قسمت آخر به این موضوع می پردازد که چرا ما داستان می گوییم و ادبیات می آفرینیم؟ همان کاری که شکسپیر با نمایشنامه هایش می کند مونتنی در مقاله هایش و افلاطون در فلسفه نگاری هایش و مرداک با رمان هایش می کند، همه بخاطر این است که انسان می خواهد بر بی شکلی جهان غلبه کند، ادبیات یعنی تأمل در زندگی و خلق زیبایی.
و در گامی دیگر توصیه می کند که سعی کنید از روزتان سردرآورید و با روایتی که می کنید به آن معنایی تازه ببخشید.
شب گردی...
برچسب : نویسنده : shabgardio بازدید : 45