ایلیچ مشکل امروز ما را در داشتن گزینه های کافی نمی داند ، بلکه دقیق تر آن که که در داشتن گزینه های بیش از حد می داند. او دریافته بود تا وقتی خود را وقف چیزی نکنید عملا از آن لذت نمی برید.
ما امروزه اسیر سیستم هایی شده ایم که در قبال گرفتن مالیات قرار است به ما امنیت بدهند و ما را از نگرانی نسبت به نیازهای مان نجات دهند ولی در واقع زندگی ما را به شکل قالبی درمی آورند.
ایلیچ می گوید : تنها هنگامی آزادی عشق را درمی یابید که با کسی دیدار کنید و خود را به او بسپارید و او نیز خود را به شما بسپارد تنها هنگامی می توانیم به آزادی برسیم که برخی از گزینه ها را کنار بگذاریم . ماهیت سیستم محور زندگی معاصر این است که از ما انسانیت زدایی کرده است . ما در نحوه ی پیوند و ارتباط با خودمان و با دیگران تحت محدودیت و فشار قرار داریم.
سیستم ها به ما می گویند اگر کسی نیازمند به کمک باشد وظیفه سیستم است که به او یاری برساند. ایلیچ در مقابل این گزاره داستان مرد سامری را می گوید . در حالی که او باید دشمن یهودی ها باشد ، وقتی که یک زخمی یهودی را افتاده در جوی می بیند به کمک او می شتابد . او آزاد است که کمک نکند یا اینکه چون یهودی ها و سامری ها دشمن هستند او را نادیده بگیرد ولی او از آزادگی خود بهره می برد و به مراقبت از مرد زخمی می پردازد.
ایلیچ معتقد است با پیوندهای انسانی و دوستی ها می توان آزادی را ارج نهاد.او برای رسیدن به آزادی کناره جویی داوطلبانه را پیشنهاد می کند . او پیشنهاد می کند که برای آزادی ، محدویت های خودساخته را تمرین کنیم.
و در گامی دیگر می گوید برای اینکه از غذای مان بیشتر لذت ببریم بهتر است مدتی سعی کنیم کمتر گوشت بخوریم فقط برای اینکه آزادتر باشیم. به جای ایمیل زدن نامه بنویسیم و سعی کنیم در رفت و آمدها پیاده روی کنیم و از وسایل عمومی استفاده کنیم .
شب گردی...برچسب : نویسنده : shabgardio بازدید : 44